متن آهنگ سنگسار از علی سورنا ؛ تکست اهنگ سنگسار از علی سورنا ، تحلیل اهنگ سنگسار از علی سورنا
لیریک ، متن موزیک علی سورنا به نام –سنگسار ، متن آهنگ سنگسار از علی سورنا
Lyrics of the song Sangsar by Ali Sorena
متن آهنگ سنگسار از علی سورنا
[ سورنا]
تو روز مرگ زندگی تو صحرای خشک
تن بیابون زیر شلاق خورشید
روز مرگ حرکت و باد امید
جمعیتی منتظر به فرمان مرگ
زنی رو کشیدن با زوزه ی بلند
از خط خونش رو خاک خسته
یه کلاغ نشست رو بوته های گز
یه سوار ایستاد با مویه های اسبش
سنگ ها دست ها رو سرزنش می کردن
زمین گشنه خندید به خندقش
زنو کشیدن به مسلخ
و زمین اونو بلعید تا گردنش
همین که فرو شد
یه لحظه سکوت شد
یکی گفت بکشید این فاحشه رو
پرتاب شروع شد
سنگ اول نفرت رو زد به گونه ش
آه کشید کلاغ از بوته ها بلند شد
سنگ دوم شونه شو شکست
کلاغ چرخید دور بوته های گز
سنگ سوم شکست دندون های زن رو
سوار افتاد از زین با مویه های اسبش
یه بچه تو جمع منجمد شد قلبش
یه نظامی رفت سمتش یه دندون داد دستش
صداش زد بزن حصار
جمع رفت کنار
پرتاب کرد دندون رو با فشار
تاب خورد و ایستاد
دقیقا مماس گونههای زن
همه چی آروم بود تا یکسنگ محکم
از جمعیت خورد توی چشای زن
زانوی کودک شکست روی خاک
و سر زن به روی شونه ها شکست
متن آهنگ سنگسار از علی سورنا و بهرام
[همخوان: علی سورنا]
میاد سرمای زوزه به صدات
گرگ زخمی بزن دوباره پوزه به شکار
شرح حال ما نبرد بود با پوچی
می رقصیم با هم فردای روز اتفاق
میاد سرمای زوزه به صدات
گرگ زخمی بزن دوباره پوزه به شکار
شرح حال ما نبرد بود با پوچی
می رقصیم با هم فردای روز اتفاق
[قسمت ۲ : علی سورنا]
دوباره کشتن جاده رو
تموم کردن یه مراسم ساده رو
تا شنیدن صدای گریه های نوزاد
جمع گفت چال کنید نوزاد و مادر رو
پیشوا گفت که میسپاریم به دنیا
شب درازه و تیزه دندون گرگ ها
جمع قبول کرد این پیشنهادو
و کم کم پیش گرفت راه دِهاتو
[همخوان: علی سورنا]
میاد سرمای زوزه به صدات
گرگ زخمی بزن دوباره پوزه به شکار
شرح حال ما نبرد بود با پوچی
می رقصیم با هم فردای روز اتفاق
میاد سرمای زوزه به صدات
گرگ زخمی بزن دوباره پوزه به شکار
شرح حال ما نبرد بود با پوچی
می رقصیم با هم فردای روز اتفاق
تکست آهنگ سنگسار از علی سورنا
[قسمت ۳ : علی سورنا]
غروب پخش شد رو ظهر تابنده
انگار که اتفاقی نیفتاده بود
یه تصویر مبهم پشت کوره راه از دِه
یه سوار و کلاغ و نوزاد و آینده
[قسمت ۴ : بهرام]
وسط کویرِ تنهاییهاشون
خونِ زن چسبیده کف دمپاییهاشون
با پاهای خونی میرن سمت دِه
و خیالشون راحته که شب میخوابن آروم
دست میندازن روی شونه های هم
به هم میگن عاقبت زن چه سیاه بود
غافل از اینکه یه جسد کافی نیست
واسه این همه گرگ ، وسط این همه بیابون
گرگها ردِ پاها رو میبینن
جَری میشن
رد خون رو میگیرن
تولههاشون هنوز کوچیکن
گشنهاَن
گَله گُنده است
وحشی و درشتن
همه باهم ، راه میافتن آخر
تصمیم مشخصه مسیرم که راحت
دِه معلومه همونجائه ته جاده است
و راه خیلی دور نی
میرسن زیر یه ساعت
بو میاد
بوی گِل و آهن
همه خوابن
پنجره ها بازن
خونه ها کوچیکن همه تو اتاقن
این واسهی گرگا یه شکار ساده است
دور چراغا می چرخن پروانه ها
جیرجیرکها میخونن آواز بیچاره ها
گوشت نرم نوزاد قبلی مزه کرده
گرگا میرن یه راست به سمت گهواره ها
می پرن از خواب مادرا پریشون
جیغ میکشن که گرگا زدن شبیخون
مردای دِه با سنگ کف دستشون
که باقی مونده از مراسم همین امروز
ولی این سنگها این دفعه چقدر ضعیفن
با سنگ نمیشه این گرگها رو بکنن بیرون
برق می زنه تو شب
چشم سرخشون می افته
تیکه های گوشت نوزاد از لب دندون
وقتی وحشت میگیره همه جا رو
همه قبول می کنن اولین ایده ها رو
یکی سر چوبشو آتیش زد و آورد
گفت فقط با آتیش میشه ترسوند گرگا رو
دستاش از ترس یخ کرده بود و لرزید
چوب از دستش افتاد تو همهمه زوزه ها
چقدر این شعله ها ، وحشی و سریعن
آخ چقدر خشک و پوشالین دیوار این خونه ها
من از اون دور دیدم رقص بدنا رو
دیدم آتیش عدالت گرفته فضا رو
اشک شوقم چکید رو یال اسبم
وقتی بوی گوشت سوخته پر کرد هوا رو
دیدم منقار لاشه خوار کلاغها رو
دلم واسه مردم این دِه که نسوخت هیچ
یه آتیش کوچیک روشن کردم
و تماشا کردم زیباییِ انتها رو
[قسمت ١ : سورنا]
تو روز مرگ زندگی تو صحرای خشک
تن بیابون زیر شلاق خورشید
روز مرگ حرکت و باد امید
جمعیتی منتظر به فرمان مرگ
زنی رو کشیدن با زوزه ی بلند
از خط خونش رو خاک خسته
یه کلاغ نشست رو بوته های گز
یه سوار ایستاد با مویه های اسبش
سنگ ها دست ها رو سرزنش می کردن
زمین گشنه خندید به خندقش
زنو کشیدن به مسلخ
و زمین اونو بلعید تا گردنش
همین که فرو شد
یه لحظه سکوت شد
یکی گفت بکشید این فا*شه رو
پرتاب شروع شد
سنگ اول نفرت رو زد به گونه ش
آه کشید کلاغ از بوته ها بلند شد
سنگ دوم شونه شو شکست
کلاغ چرخید دور بوته های گز
سنگ سوم شکست دندون های زن رو
سوار افتاد از زین با مویه های اسبش
یه بچه تو جمع منجمد شد قلبش
یه نظامی رفت سمتش یه دندون داد دستش
صداش زد بزن حصار
جمع رفت کنار
پرتاب کرد دندون رو با فشار
تاب خورد و ایستاد
دقیقا مماس گونههای زن
همه چی آروم بود تا یکسنگ محکم
از جمعیت خورد توی چشای زن
زانوی کودک شکست روی خاک
و سر زن به روی شونه ها شکست
[همخوان: علی سورنا]
میاد سرمای زوزه به صدات
گرگ زخمی بزن دوباره پوزه به شکار
شرح حال ما نبرد بود با پوچی
می رقصیم با هم فردای روز اتفاق
میاد سرمای زوزه به صدات
گرگ زخمی بزن دوباره پوزه به شکار
شرح حال ما نبرد بود با پوچی
می رقصیم با هم فردای روز اتفاق
[قسمت ۲ : علی سورنا]
دوباره کشتن جاده رو
تموم کردن یه مراسم ساده رو
تا شنیدن صدای گریه های نوزاد
جمع گفت چال کنید نوزاد و مادر رو
پیشوا گفت که میسپاریم به دنیا
شب درازه و تیزه دندون گرگ ها
جمع قبول کرد این پیشنهادو
و کم کم پیش گرفت راه دِهاتو
[همخوان: علی سورنا]
میاد سرمای زوزه به صدات
گرگ زخمی بزن دوباره پوزه به شکار
شرح حال ما نبرد بود با پوچی
می رقصیم با هم فردای روز اتفاق
میاد سرمای زوزه به صدات
گرگ زخمی بزن دوباره پوزه به شکار
شرح حال ما نبرد بود با پوچی
می رقصیم با هم فردای روز اتفاق
[قسمت ۳ : علی سورنا]
غروب پخش شد رو ظهر تابنده
انگار که اتفاقی نیفتاده بود
یه تصویر مبهم پشت کوره راه از دِه
یه سوار و کلاغ و نوزاد و آینده
[قسمت ۴ : بهرام]
وسط کویرِ تنهاییهاشون
خونِ زن چسبیده کف دمپاییهاشون
با پاهای خونی میرن سمت دِه
و خیالشون راحته که شب میخوابن آروم
دست میندازن روی شونه های هم
به هم میگن عاقبت زن چه سیاه بود
غافل از اینکه یه جسد کافی نیست
واسه این همه گرگ ، وسط این همه بیابون
گرگها ردِ پاها رو میبینن
جَری میشن
رد خون رو میگیرن
تولههاشون هنوز کوچیکن
گشنهاَن
گَله گُنده است
وحشی و درشتن
همه باهم ، راه میافتن آخر
تصمیم مشخصه مسیرم که راحت
دِه معلومه همونجائه ته جاده است
و راه خیلی دور نی
میرسن زیر یه ساعت
بو میاد
بوی گِل و آهن
همه خوابن
پنجره ها بازن
خونه ها کوچیکن همه تو اتاقن
این واسهی گرگا یه شکار ساده است
دور چراغا می چرخن پروانه ها
جیرجیرکها میخونن آواز بیچاره ها
گوشت نرم نوزاد قبلی مزه کرده
گرگا میرن یه راست به سمت گهواره ها
می پرن از خواب مادرا پریشون
جیغ میکشن که گرگا زدن شبیخون
مردای دِه با سنگ کف دستشون
که باقی مونده از مراسم همین امروز
ولی این سنگها این دفعه چقدر ضعیفن
با سنگ نمیشه این گرگها رو بکنن بیرون
برق می زنه تو شب
چشم سرخشون می افته
تیکه های گوشت نوزاد از لب دندون
وقتی وحشت میگیره همه جا رو
همه قبول می کنن اولین ایده ها رو
یکی سر چوبشو آتیش زد و آورد
گفت فقط با آتیش میشه ترسوند گرگا رو
دستاش از ترس یخ کرده بود و لرزید
چوب از دستش افتاد تو همهمه زوزه ها
چقدر این شعله ها ، وحشی و سریعن
آخ چقدر خشک و پوشالین دیوار این خونه ها
من از اون دور دیدم رقص بدنا رو
دیدم آتیش عدالت گرفته فضا رو
اشک شوقم چکید رو یال اسبم
وقتی بوی گوشت سوخته پر کرد هوا رو
دیدم منقار لاشه خوار کلاغها رو
دلم واسه مردم این دِه که نسوخت هیچ
یه آتیش کوچیک روشن کردم
و تماشا کردم زیباییِ انتها رو
درباره آهنگ سنگسار از علی سورنا
آهنگ “سنگسار” حاصل همکاری دو هنرمند برجستهٔ رپ فارسی، علی سورنا و بهرام نورایی، است که در آبان ماه سال ۱۴۰۳ منتشر شد. این قطعه بخشی از آلبوم مشترک آنها به نام “خون خورشید” میباشد.
موضوع و مفهوم آهنگ
“سنگسار” روایتگر داستانی تلخ و تأملبرانگیز دربارهٔ اجرای حکم سنگسار بر زنی در صحرایی خشک است. ترانه با توصیف صحنهٔ اجرای حکم آغاز میشود و به جزئیات دردناک آن میپردازد. در ادامه، به تأثیر این واقعه بر حاضران، از جمله کودکی که شاهد ماجراست، اشاره میکند. بخشهای بعدی ترانه به واکنش جامعه و پیامدهای این رویداد میپردازد.
سبک و اجرای موسیقی
این قطعه در سبک رپ اجتماعی با مضامین انتقادی ساخته شده است. علی سورنا و بهرام با استفاده از اشعار قوی و تأثیرگذار، به نقد مسائل اجتماعی و فرهنگی میپردازند. موسیقی این اثر با فضاسازیهای خاص، حس تراژیک و تأملبرانگیز ترانه را تقویت میکند.
بازخورد و تأثیر
پس از انتشار، “سنگسار” توجه بسیاری از مخاطبان و منتقدان موسیقی را به خود جلب کرد. محتوای جسورانه و انتقادی آن باعث شد تا در محافل مختلف مورد بحث قرار گیرد. این قطعه نمونهای از توانایی رپ فارسی در پرداختن به موضوعات حساس و اجتماعی است.